۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

بگیردستم بگیرهم وطن

بزدتازیانه ببرید دست
پاشید خون ازکرده اش خندید مست
به زانو گذاشت جوانک سرش را

پر خاک وخون پیکرش را
به روی دو عالم فریاد کشید

از اعماق سینه اش داد کشید
که ای خدایا نمی بینی مرا

جامه ی خونین خواهرم را
خوابیده شرف زیر خروارها خاک

پوشیده زمانه لباسی بس خوفناک
کشتند همه اهل خانه ام

به اتش کشیدند همه کاشانه ام
گریستم سخت برای اجساد بیگناه

برای انان که حتی نگفتند اه
به یاد دارم ان نوجوان شادمان

با دلی سبز پر ز ارمان
همان که امروز پوشیده لباس رزم

کرده با اشک و ناله عزمش جزم
همان که دارد سلاح امید

همان که در قیاس است با خورشید
یا که دیروز دیدم مادری

صورتش خیس همانن شاه پری
فشرده بود عکسی در مشت

کرده بود غم اورا خمیده پشت
ربوده بودند اسایش را ز او

به یغما بردند همه ارامش او
می کاوید با نگاهش این سو و ان سو

نمی دید جز ظلمت در هر دوسو
به فریادم برس ای خدایا

خدای همه کهکشان ها
خدایی که داری تو رحمت

که نمی گذاری بر دل ما تو حسرت
اگر چه بریدند انها یک دست

نمی دانند اما اینجا یک دست دگر هست


تقدیم به ندا،سهراب،اشکان،ترانه،حسین،فهیمه،میثم،محمد،حسین،امیر،محسن و همه ی برادران و خواهران افتخار افرین راه ازادی

۱۳۸۸ مرداد ۱, پنجشنبه

بزودی می ایم

.به زودی می ایم .منزلی ا ست جدید ودنج